تاريخ مشاوره : شنبه 1/7/1391
تاريخ پاسخ : يکشنبه 2/7/1391
تحصيلات : دانشجو
سن : 30
گروه : طب سنتی اسلامی
سوال : با سلام ایا نسخه زیر موردصحیح است؟
حضرت علی (ع) فرموده اند:" کسی که کمی زعفران خالص و کمی سعد(سعد کوفی) را با مقداری عسل مخلوط کند و روزانه دو مثقال از آن را بنوشد آنقدر حافظه اش قوی خواهد شد که بیم آن می رود که ساحر شود
خواهشمندم بفرمایید 2 مثقال حدودا چقدر می شود؟
و اینکه سعد کوفی چیست؟
پاسخ : با تشکرازمشاوره : کاربر گرامی مِثقال یکای وزن رایج در جهان اسلام است که بیشتر برای اندازهگیری طلا از آن استفاده میشود. واژهٔ مثقال از زبان عربی به فارسی درآمده و در اصل برای اندازهگیری وزن سکههای طلا استفاده میشدهاست. وزن هر مثقال در ابتدا برابر با حدود ۴٫۵۵ گرم بود (معادل ۱٫۳۳ درهم، ۲۴ قیراط یا ۹۶ حبه) اما در دوران خلافت عبدالملک بن مروان با اصلاح سیستم ضرب سکه وزن هر سکه طلا به حدود ۴٬۲۵ گرم کاهش یافت (معادل ده هفتم درهم، ۲۰ قیراط یا ۶۰ حبه).در مورد مقیاس وزن ها در کتاب تحفه حکیم مومن بصورت زیر مواردی ارائه شده که برای اطلاع بیشتر ارائه میشود.
-وزنهای کوچک (اوزان صغار):
پوشیده نماند كه نزد اطبّا هر چه كمتر از رطل باشد معروف به اوزان صغار و مافوق او موسوم به كبار است و كیل كه عبارت از پیمانه باشد از جملة قسم ثانی است و اختلاف در هر یك از اوزان صغار و كبار به حسب امكنه و ازمنه و مصطلحات واقع شده و در این مقام هر چه به حسب كتب معتبرة طب و فقه و لغات اعتبار داشته اشاره به آن می¬شود. باید دانست كه حبّه و طسوج و قیراط و دانگ به حسب درهم فضّی و مثقال ذهبی مختلف می باشد چه اجزای مذكوره از درهم كمتر از اجزای مثقال است و نزد اهل تجربه ثابت شده كه قدری از فضّه كه در مقدار تساوی با ذهب داشته باشد وزن ذهب سه سبع زیاده بر وزن فضّه می باشد و اكثر اساطین اطبّا برآنند كه در زمان قدیم و جدید قدر درهم مختلف بوده به خلاف مثقال كه در اختلاف او قلیلی قایلند و اختلاف هر یك در طی تحریر او مذكور می¬گردد.
ارزه: كه به فارسی برنج نامند و مراد از او وزن دو دانه خردل برّی است.
شعیره: دو ارزه است.
حبّه: از درهم عبارت از سدس ثمن اوست كه یك جزو از چهل و هشت جزو درهم باشد و از مثقال عبارت از دو شعیر است كه چهار ارزه باشد.
طسوج: از درهم دو حبّه است و از مثقال دو حبّه و نیم كه ده ارزه باشد.
قیراط: از درهم دو طسوج است كه شانزده ارزه باشد و از مثقال دو طسوج و نیم كه بیست ارزه باشد.
دانق: به فارسی دانگ گویند و او از درهم دو قیراط است كه سی و دو ارزه باشد و از مثقال سه قیراط و یك حبّه كه چهل ارزه باشد.
ترمسه: دو قیراط مثقال است.
نواه: دو دانگ مثقال است و نزد بعضی نیم درهم فضّی است.
غراما: به غین معجمه از یك دانگ و نیم تا دو دانگ است.
عرمی: به عین مهمله هفت اوقیه است.
كرمیّة شامیّه: نزد بعضی یك غراما و نیم است و نزد برخی سه قیراط و یك حبّه.
خرنوب: از مطلق او مراد یك قیراط است خرنوب شامیّه چهار حبة فضّی
است و سه حبّه ذهبی.
باقلا: از مطلق او و از باقلای یونانیّه مراد نیم درهم است.
باقلای اسكندریّه: نه قیراط است.
باقلای مصریّه: چهل و هشت جو متوسّط است كه یك درهم باشد.
اوبولوس: نزد بعضی یك دانگ مثقال است و نزد بعضی یك دانگ درهم و یوحنّا ابن سرابیون گوید كه آن سه قیراط است.
اكسونافن: از مطلق او مراد هشت قیراط است و هرگاه در روغن مذكور گردد مراد شانزده درخمی است و از شراب هیجده مثقال و نیم و از عسل سه اوقیه و ربع و ثمن اوقیه. درخمی نزد اكثر یك مثقال است و نزد قلیلی یك درهم و دو درهم را معرّب از آن دانسته¬اند.
جوزه: از مطلق او مراد نه درخمی است.
جوزة نبطیّه: یك مثقال است.
جوزة ملكیّه: شش درخمی است.
بندقه: یك درهم است و نزد بعضی یك مثقال.
ملعقه: در ادویه مراد یك مثقال است و در عسل چهار مثقال.
سامونا: به سین مهمله یك غراما و نیم است.
اویفوس و اودویه: یك اوقیه¬اند.
قیاسا و اون: هفت مثقالند.
فلجیارین: به قول دیقوریدوس یك درخمی و نیم است.
بردار: مانند معلقه از عسل چهار مثقال است و از ادویه یك مثقال.
بردار صغیر: یك درهم است.
جرجیر: به جیم و راء مهمله دو ثلث مثقال است و نزد بعضی یك ثلث.
حامای صغیر: به حاء مهمله دو مثقال است.
حامای كبیر: سه مثقال است.
حمصه: سه درهم است.
حزمه: به حاء مهمله و زاء معجمه قریب به شش مثقال است و گویند قدری است كه كف دست را مملو سازد.
خرما: به خاء معجمه یك دانگ و نیم مثقال است.
دینار: یك مثقال و ثلث است.
كف: شش مثقال است و آن را قبضه نیز گویند.
یمنینا: سه ربع اوقیه است.
وسیعون: دو مثقال و نیم است.
اوقیه: كه وقیه نیز گویند و هفت مثقال و نیم است.
استار: چهار مثقال و نیم است و نزد قلیلی چهار مثقال و خجندی گوید حذّاق اطبّا چهار مثقال دانسته¬اند.
ناطل و نیطل: دو استار است و نزد خجندی دو اوقیه و در مفتاح الطّب هفت مثقال است.
سكرچه: از مطلق او مراد شش استار و چهار دانگ استار است.
سكرچة كبیره: نه اوقیه است.
سكرچة صغیره: سه اوقیه است.
صدّفه: به وزن سكرچه كبیره است.
توله: سه مثقال و نیم و سه قیراط است.
نسطون كبیر: سه اوقیه است.
نسطون: به وزن جوزة ملكیّه است كه شش درخمی است.
قواسوس: از روغن دوازده درخمی است و از شراب یك اوقیه و نیم درخمی و ثلث آن درهم تام در قدیم هشت دانگ بوده و در زمان جدید شش دانگی است كه دوازده قیراط فضّی باشد و به طسوج بیست و چهار و به حبّه چهل و هشت حبّه است و آن نود و شش شعیره و یك صد و نود و دو ارزه می¬شود.
درهم ناقص: كه از درهم طبّی مراد اوست و عبارت است از چهار دانگ و نیم مثقال صیرفی.
مثقال صیرفی: عبارت از درهم تام جدیدی است.
مثقال طبّی: یك درهم ناقص و سه سبع درهم است و آن شش دانگ است كه دویست و چهل ارزه باشد و صد و بیست شعیره و شصت حبّه و بیست و چهار طسوج و بیست قیراط.
مثقال شرعی: عبارت از درهم ناقص طبّی است كه چهار دانگ و نیم باشد و آن موافق وزن اشرفی دوبتی و امثال آن است و درهم شرعی بقدر سه سبع از مثقال شرعی كمتر است.
سُعد (سعد کوفی)
بیخ یا به اصطلاح فنی غدۀ زیر زمینی گیاهی است که گونه های مختلف آن را به فارسی به طور کلی « جگن » می نامند. غدّه یا ریشۀ متورم آن را که در بعضی گونه ها معطر و خوشبو و در برخی گونه ها شیرین و خوردنی است و مصرف دارویی دارد در کتب طب سنتی با نامهای « سُعد» و « سُعد کوفی»،« صباح الخیر»، « مشک زمین » و « حب الزلم» و نوعی از آن نیز « سعد هندی» نامبرده می شود . در آذربایجان آن را « تپلاق» یا « توبولاق» و در تنکابن مازندران « استکور» می نامند. گیاه را به فرانسوی Souchet و غدّه معطر آن را Souchet odorant و Amande de terre گویند و به انگلیسی Sedge و Galingale و به یونانی Kypeiros که به معنای گیاه باتلاقی است می نامند و جنس گیاه که به لاتین Cyperus گفته می شود از ریشۀ یونانی آن گرفته شده است.
موفق باشید