قوا نیروهای انجام افعال در عضو هستند که موجب فعل و انفعالات در بدن می شوند. هر نیرو در بدن، سرمنشأ فعلی است و هر فعل نیز از نیروئی در بدن صادر می گردد. دلیل بر وجود قوت، ظهور فعل است و وجود فعل بدون مبدا محال است. قوا سه دسته هستند:
1. قوای حیوانیه
2. قوای طبیعیه
3. قوای نفسانیه
بسیاری از فیلسوفان و همه طبیبان بخصوص جالینوس بر این باورند که هر کدام از این قوای سه گانه دارای عضوی رئیس در بدن می باشند که آن عضو، کانون آن نیرو بوده و منشأ صدور افعال آن شمرده می شود
قوای حیوانیه
کانون قوای حیوانی، قلب است.
این قوه ابزار روح حیوانی است و روح نفسانی را نیز یاری می کند.
فایده قوه حیوانی، حیات بخشیدن به بدن، حفظ حرارت غریزی و زنده نگهداشتن اعضاء است تا آمادگی پذیرش روح نفسانی و طبیعی را پیدا کند و نهایتا باعث ایجاد حرکت ،انرژی و اعمال حیاتی می شود
قوای طبیعیه
این قوا در تغذیه بافتها و اندام ها نقش دارد و کانون آن در کبد است
قوای طبیعیه به دو قسمت تقسیم میشود:
1/ مخدومه
2/ خادمه
قوای مخدومه از دو جنبه بررسی می شود
1)بقای شخص :
غاذیه : قوه ای است که غذا را برای تغذیه بدن تعبیه می کند تا غذا شکل عضوی به خود بگیرد
نامیه : قوه ای است که با رساندن غذا ، به نمو و تناسب طبیعی بدن کمک می کند
2) بقای نوع :
مولِّده : پیدایش منی (مغَیِّرِه اول) و تهیه مواد اولیه اعضاء جهت قبول صورت و عمل قوه مصوره
مصوَّره : نقشه و شکل اعضاء(مغیره ثانی) و صورت عضوی پوشاندن به ماده مستعد ایجاد شده
قوای خادمه
قوای خادمه به چهار قسمت تقسیم می شود:
1. جاذبه : برای جذب آنچه منفعت دارد
2. ماسکه : نگهداری مواد تا تغییرات لازم صورت گیرد
3. هاضمه : تغییر در مواد تا به قوام شایسته هضم برسند
4. دافعه : دفع مواد غیر ضروری از عضو
قوای نفسانی
کانون قوای نفسانیه در مغز ( دِماغ) است
این قوه باعث حس و حرکت و تدبیر و تعقل است
قوه نفسانیه به دو نوع تقسیم می شود:
1. قوای محرکه
2. قوای مدرکه
قوای محرکه
قوای محرکه به دو قوه باعثه و فاعله تقسیم می شود
1. قوه باعثه : شخص را به عمل مفید و نافع تحریک میکند و از عامل مضر دور میکند
2. قوه فاعله : قوه ای است که دستورات قوه باعثه را توسط عضلات اجرا می کند
قوای مدرکه
قوای مدرکه به قوای ظاهری و باطنی تقسیم می شود
I. قوای ظاهری : همان حواس پنج گانه هستند .این حواس مانند جاسوسانی هستند برای قوای باطنی
II. قوای باطنی : پنج نوع است
1. حس مشترک : درک صور محسوسه.
2. قوه خیال : حفظ صور محسوسه.
3. قوه متصرفه : تصرف در صور محسوسه
4. قوه وهم : درک معانی
5. قوه حافظه : حفظ معانی.
حس مشترک
محل آن اول بطن مقدم دِماغ (قدام مغز) است
قوه ای است که صور محسوس را درک می کند
آنچه که حواس ظاهری درک می کنند و در باطن از آن آگاهی می شود یه این حس تعلق دارد
خیال
محل آن آخر بطن مقدم دماغ است
خیال قوه ای است که آنچه را که از صور محسوسات به محل حس مشترک آمده باشد ،پس از ذخیره ،اثر آن را نگه میدارد
خیال خزانه ای است که صورت چیزهائی را که حس مشترک به آن رسانده حفظ می کند
متصوره (متفکره)
محل آن اول بطن میانه دماغ است
قوه ای است که در صور محسوسه و معانی آن ها دخل و تصرف می نماید.مانند تخیل انسان دو سر
مفکره در آنچه خیال نگه داشته دستکاری میکند.مانند تخیلات عجیب مثل مرغی سر گاو دارد
وهم
محل آن آخر بطن میانه دماغ است
قوه ای است که معانی جزئی متعلق به محسوسات از نظر قبول کردن یا رد کردن،دوستی و دشمنی،صداقت و ناراستی را درک میکند.واهمه نیروئی است که در حیوان حکم می کند که مثلا گرگ دشمن است و کسی که محبت می کند دوست است
بطور کلی،درک معانی جزئی محسوسات میکند
حافظه(مذکره)
محل آن بطن آخر دماغ است
حافظه ،نگهدارنده معانی ادراک شده توسط قوه وهم است
حافظه درواقع حفظ معانی غیر محسوس میکند و خزانه ادراکات وهم است
منابع:
مفرح القلوب،شرح قانونچه،حکیم ارزانی
مروری بر کلیات طب سنتی ایران،دکتر محسن ناصری،دکتر رضائی زاده،دکتر انوشیروانی
قانون در طب،شیخ الرئیس ابو علی سینا،تحقیق و ترجمه دکتر مسعودی
تندرستان