مقدمه
حمد و سپاس خدای را که جهان را در شش روز آفرید و نظام هستی بر چهار عنصر استوار ساخت ، بستر آرمیدن انسان را فرشی از سردی و خشکی گسترد و آسمان آن را با گرمی پوشاند بدون ستون و میان آن را با هوا و آب مملو ساخت تا هر کدام با هم در آمیزند و از رطوبت و گرمی و سردی و خشکی ممزوج سازند و در میان این فرش گیاه و تمام رستنی ها رویاند . با زوجی از سردی و گرمی و سپس حشرات و مار مور و حیوانات خلق فرمود تا از گیاهان و یکدیگر خورند و از ترکیب آب و خاک ،گل آدم بسرشت و در پرتو هوا و آتش قرار داد و آنگاه از روح خود در او دمید و این خلق را بر سایر مخلوقات ممتاز ساخت و نام او را آدم نهاد و از پهلوی چپ او حوا را خلق فرمود و از آن پس از تناسل این زوج خلق دوم پدید آورد و خلاقیت جهان بدان سپرد و جز به آنان توانایی برای کشیدن بار سنگین امانت هستی بر کس راه نبرد . و از این میان آدم را برگزید که پیام خدای به نسل ها برد تا به گیتی کس سر جز به ساحت قدسی او تبارک و تعالی نسپرد و از نور خود به رحم ها سپرد تا درخت نبوت ریشه گرفت و شجره طیبه آل ابراهیم ( علیه السلام ) به با نشست و تنه قدرتمند آن متجلی به احمد ( صلی الله علیه و آله وسلم ) شد و بر شاخی از آن علی ( علیه السلام )نمودار گردید و شیره جان آن درخت گل فاطمه ( سلام الله علیها ) جوانه زد و هستی معطر گردید و آنگاه خلقی از میان خلایق پدید آمد که از همه احسن بود و او حسن (ع) نام گرفت و گل هستی باز شگفت و احسان الهی به ان دامن افزود و افزود و افزود تا قدیم الاحسان حسین (ع) دیده بر جهان گشود و شد آن چه شد و از این دامان نوری بر آمد که تا قیام قائم ( عجل الله فرجه ) در هشت چهره تابید سه علی (ع) دو محمد (ع) یک جعفر (ع)یک موسی (ع)و حسن (ع )و تمام و کمال هستی و امام نعمت الهی را در گرو ظهور وی قرار داد که حجت بن الحسن ( ع) است و ظهیر حق است و قاصم باطل . و جهانیان به حقگ رایی و ظلم ستیزی راه بر ظهور او فراهم می سازند و به دوری از شرک و ریا و حرام چشم قلوب خود به زیارت او که بقیه الله الاعظم است بیناتر و دل های خود مشتاق تر می سازند و بدین سان در این گردونه ولاو دوازده ماه بر گرد خورشید نبوت درخشیدن گرفت تا نور دوام یابد و ظلمت و جهل و شرک ، پایان پذیرد و سر به سجده خدای بساید و در بند او درآید و از هر قید جز جز او آزاد شود و در این جهان زیست کند و به بندگان یاری رساند و در حین معیشت گوش های برای زندگی حاودان بر چیند و باز به سوی او رود که آمده بود جسمش که از خاک بر گردد و روحش که از خدای بسوی خدای مراجعت فرماید .