و اما بعد در جهانی که زندگی می کنیم انسانهایی می بینیم با چهره ها ، رنگ ها و اندام های متفاوت . برخی از افراد سفید رو و برخی سیاه چهره ، گروهی زرد پوست و دست های گلگون و جمعیتی گندمی . و طائفه ای سبز گون ، باریک اندام و یا گندم گون و درشت اندام . نقاش طبیعت چشمان بعضی را با رنگ آبی درآمیخته است و بعضی دیگر را با رنگ قهوه ای ، مشکی و میشی نقاشی کرده است . گروهی موهای زرد و بور دارند و جمعی با موهای مشکی و خرمایی سر خود را رنگین کرده اید . از سویی دیگر در میان این جمعیت بزرگ انسانی یک دسته پرکار و پر تلاش و مقاوم و دسته ای کم کار و ظریف و خسته از کار مداومند.
جمعی به شعر و موسیقی و زیبایی طبیعت علاقمندند و گروهی به علوم عقلی و محاسبات فنی و امور ریاضی رو می آورند دست های بلند پرواز و خیال پرواز و دور اندیش و جمعی واقع گرا و محتاط و چشم در پیش . عصبانیت آنی در جمعیتی خاص مشاهده می شود ، مدارا و مداهنه و سازگاری در اشخاص ویژه ای ملاحظه می گردد . عشق و شور و احساس جمعیت بزرگی را سر گرم خود دارد . و در عین حال جمعی دیگر همان گروه را به استهزاء ، به بی عقلی و غیر واقع نگری متهم می سازند . و دسته ای نه این و نه آن ، با هر دو گروه به مدارا سخن می گویند و با آرامش زیست می کنند .
هر گاه این جمعیت بزرگ بر سر سفره طبیعت بنشینند ، گروهی خیار و گوجه و کلم می خورند و لذت می برند گروهی دیگر روی از این غذا بر می گردانند و خربزه و خرما و کرفس و کندر به آنان انرژی می دهد گروهی نوشیدن آب و مایعات و مسات و دوغ و ترشی و توت فرنگی و لیمو و کیوی و گوجه سبز و زرشک و از این قبیل نوشیدنی و میوه دلخواه آنان است . دسته ای حتی در تابستان نیز با نوشیدن آب میانه خوبی ندارند و خوردن میوه های گس مزه در ردیف علائق آنها نیست و انگور و سیب و زردآلو و شربت شیرین با مزاجشان سازگار است .