یکی از مهمترین پیشرفت های پزشکی مربوط می شود به وضعیت بیمارستان های اروپا در آن زمان . در رابطه با بیمارستانهای اروپا خانم دکتر هونکه مطلب جالبی دارد او می نویسد:
یکی از اولین بیمارستانهای اروپا هتل دیو (پناهگاه خد ا) در پاریس بود (تاریخ تأسیس 1736 میلادی ) که به قول افرادی که در آن زمان مشاهده کرده اند ، بهترین بیمارستان اروپا بود. روی زمین آجر فرش ، علف خشک پهن کرده و روی این عل فها بیماران تنگ هم خوابیده بودند پای یکی کنار سر دیگری بچه ها کنار پیرها بله حتی چیزی که باور کردنی نیست ولی واقعیت دارد اینکه زن و مرد مخلوط بودند و افراد دارای امراض مسری کنار بیماران بانقاهت جزئی همه تنگ هم و کنار هم بودند طوریکه بدنهایشان به همدیگر چسب یده بود . زنی با درد زایمان ناله می کرد، بچه ای در پیچ و تاب مرگ بود، یک بیمار مبتلا به تیف وس با آتش تب در حال هذیان و کابوس ، مسلولی سرفه می کرد و بیمار جلدی با نخنهایش دیوانه وار پوست بدن خود را که خارش و سوزش داشت خراش می داد . غالبا ا بتدائی ترین مایحتاج در دست نبود . بدترین غذا را به بیمارستان می دادند و آ ن فقط آن هم نه به اندازه کافی و نه سر وقت ، بلکه در فواصلی نامعین ، غذا فقط آن وقت زیاد می شد که مردم خیرخواهی که به ملاقات یم آمدند همراه می آوردند به این خاطر درب بیمارستان شب و روز باز بود هر کسی می تو انست بیاید و هر چیز خوراکی که می خواهد همراه خود برای بیماران بیاورد . بدین ترتیب اگر مریضی در یک روز از فرط گرسنگی نیمه جان می شد در عوض روز دیگر شاید می توانست بر اثر پر خوری رودل کند بحال اغماء بیافتد و بمیرد. تمام ساختمان پر بود از مگس و حشرات نفرت انگی ز هنگام صبح داخل سالنهائیکه بیماران خوابیده بودند ، هوا بقدری متعفن بود که محافظین و پرستاران جرأت نمی کردند داخل شوند مگر اینکه اسفنجی بسرکه آغشته جلوی بینی و دهان بگیرند . جسد مرده ها معمولا 24 ساعت و غالبا بیشتر در همان مکان که جان داده بودند به جای می ماند تا اینکه بعدا حمل کنند . مریض های دیگر می بایست در تمام این مدت در کنار جسد بیجان بسر ببرند در حالیکه جسد در این جو نامساعد بزودی بو یم گرفت و اطرافش مگسهای سبز رنگی که لاشه خوارند جمع می شدند.
حال مقایسه کنید با یک نمونه از بیمارستان اسلامی در آنزمان (پدر عزیزم تو می پرسی که آیا وقتی بملاقاتم می آئی برایم پول بیاوری ؟هر گاه من از بیمارستان مرخص شدم یک دست لبای نو و پنج سکه طلا دریافت خواهم کرد . بیمارستان این کمک را به من می کند تا اینکه بلافاصله پس از بیماری مجبور نباشم سر کار بروم . لذا لازم نیست که تواز گله ات حیوانی بفر وشی . ولی اگ ر بخواهی مر اببین ی باید به همین زودیها بیایی . من در بخش ارتوپدی در جنب سالن بیرونی هستم.) آنجا پلی کلینک است جائیکه مرا بعد از سقوط به آنجا بردند . در آنجا هر بیماری را ابتداء طبیبان معاون و محصلین طب مورد آزمایش اولیه قرا ر می دهند و هر بیماری که بستری شدنش در بیمارستان ضرورت نداشته باشد همانجا نسخه برایش می نویسند که به داروخانه بیمارستان می تواند مراجعه نموده و نسخه اش را بپیچد . در آن پلی کلینیک پس از اینکه مرا آزمایش کردند نامم را در دهتر بیمارستان ضبط نمودند و بعد پیش ر ئیس بخش بردند یک پرستار مرا به بخش مردانه برده در آنجا مرا شست و لباس بیمارستان تنم کرد . دست چپ کتابخانه و سالن بزرگ تدریس است جائیکه رئیس بیمارستان محصلین را درس می دهد . از آنجا که گذشتی راهرو دست چپ مستقیما از حیاط بیمارستان به بخش زنان می رود . شما باید به طرف دست راست بروی و از بخش امور اداری بیمارستان و تخت جراحی رد شوید ... اگر صدای موسیقی یا آواز از یکی از اطاقها به گوشت رسید داخل آن اطاق شو شاید من در آنجا باشم . آنجا اطافی است که بیماران بهبود یافته دورهم جمع می شوند. به من توضیح داده اند که فردا می توانم از جایم برخیزم و به همین زودی نیز مرخص خواهم شد . در حالیکه دلم نمی خواهد از اینجا بروم . اینجا هر کجا نگاه می کنی روشن و نظیف است . رختخوابها نرم و ملافه ها از پارچه سفید دمشقی و بالا پوشها کرکی و ظریف اند مثل مخمل . در هر اطاقی لوله کشی آب به منبع م تصل است و همه اطاقها دارای بخاری است که هر وقت شبها سرد می شود آنرا روشن می کنند. تقریبا هر روز غذا گوشت پرنده یا گوسفند داده می شود . البته به آنهائی که معده شان تحمل چنین غذائی را دارد . بیماری که کنار من بستری است، یک هفته تمام است که خودش را مریضتر از آن چه هست نشان می دهد تا اینکه چند روز بیشتر گوشت سینه مرغ به او بدهند ولی رئیس بیمارستان بو برد و او را دیروز مرخص کرد. پیش از مرخص کردنش برای اینکه ثابت کنند که دیگر مریض نیست یک قرص نان با یک مرغ بریان به او دادند و او تمام آنرا خورد. بنا براین بیا پیش از اینکه آخرین مرغ مرا بریان کنند.
نامه فوق گویای شرایطی است که با قرن بیستم قابل مقایسه است گرچه در حقیقت شرح یکی از بیمارستانهائیست که در هزار سال قبل در همه شهر های بزرگ کشور های اسلامی وجود داشتند . و جزو تأسیسات لازم و بدیهی مراکز تمدن اسلامی بودند که ب ین هیمالا یا و پیرنه قرار داشتند . تنها شهر قرطبه در قرن دهم میلادی دارای پنجاه بیمارستان بود . از اینهم مهمتر بیمارستانهای شهر بغداد در زمان هارون الشید بودند محل این بیمارستانها با دقت و بر حسب خوبی آب و هوا انتخاب شده بودند . این از بدیهیات بود که آب دجله بوسیله لوله کشی در داخل همه اطاقهای بیمارستان جریان داشت.
گورستاولو بون درباره بیمارستانهای مسلمین در آن عصر در کتاب تمدن اسلام و عرب می نویسد:
یمارستانهای مسلمین موافق اصول حفظ الصحه و بهداشت بنا شده و از بیمارستانهای امروز اروپا بهتر بوده است. این بیمارستانها خیلی وسیع و جریان هوا و آب در آنها زیاد بوده است. وقتیکه به زکریای رازی دستور داده شد که بهترین نقطه بغداد را از حیث آب و هوا برای بنای بیمارستان انتخاب نماید او برای این منظور امتحانی بعمل آورد (و محققین امراض مسریه امروز هم آنرا تصدیق می کنند ) نقاط مختلفه شهر را در نظر گرفت و در هر نقطه ای قطعه گوشتی را آویزان کرد و نقطه ای که گوشت دیرتر در آن عفونت برداشت اجازه داد که بیمارستان را در همان نقطه بنا کنند مسلمین مانند امروز برای بعضی امراض خواصه برای دیوانگان بیمارستانهای مخصوص تأسیس کرده بودند و دار وخانه های مجانی داشتند و برای نقاطی که بنای مریضخانه در آن نقاط م یسور نبود اطباء را در اوقات مخصوص با دارو و سایر وسائل لازم به آن نقاط می فرستادند.
حال نگاهی دوباره می کنیم به وضعیت رسیدگی به بیماران در اروپا در دوران تمدن اسلامی
خانم دکتر هونکه می نویسد:
در اروپا غمخواری بیماران به عهده راهبان معابد واگذار شده بو د . دلسوزی بر بیماران به وسیله اینها به بقیه معابد اروپا سرایت کرد . اینها اعمال محبت مسیحی در مورد دیگران و ترس از بیمار شدن روح را بلند نظرانه تبلیغ می کردند و به همین مناسبت تک و توک آسایشگاه بیماران تأسیس شد . که این آسایشگاه د حقیقت اقامتگاهی بود برای مسافرین و زائرین بچه سرراهیها و یتیمان ، پیران شکسته و فقراء که البته به مریض ها هم در همانجا جائی برای خوابیدن داده میشد و یک چنین جائی بیمارستان نام داشت.
ولی خانه هائی که فقط از بیماران پرستا ری می شد تا اول قرن 12 میلادی در اروپا وجود نداشت . با جنگهای صلیبی بود که به تقلید از مسلمین در اروپا هم بیمارستان دائر شد . یعنی خانه هائی در اروپا به وجود آ'د که فقط بیماران درآن ساکن می شدند. اگر چه مدتها همچنان بدون طبیب و بدون معالجه یم ماندند . ولی همین اندازه بود که از آن سرپرستی می شد . درد را بخفیف دادن در حدود افکار و عقاید کلیسائی بود نه بیمار را معالجه کردن.
ویل دورانت درباره نقش اسلام در ایجاد بیمارستان در جهان می نویسد:
اسلام در ایجاد بیمارستانهای خوب و تهیه لوازم آن نیز پیشاهنگ جهان بود . بیمارستانی که نورالدین محمود به سال ( 558 هجری 1160 میلادی ) در دمشق ایجاد کرد سه قر ن تمام بیماران را بدون دستمزد معالجه می نمود و داروی رایگان می داد. به گفته تاریخ نویسان اجاق این بیمارستان 267 سال پیاپی مشتعل بود و خاموش نشد.
ابن جبیر در سال ( 580 هجری 1186 میلادی ) به بغداد رفته و از بیمارستان عضدی که چون قصرهای سلطنتی در کنار ساحل دجله سر برافراشته بود و غذا و داروی رایگان می داد دیدار کرده بود. در قاهره نیز سلطان قلاوون در سال ( 684 هجری 1285 میلادی ) بیمارستان منصوری را پی افکند که علی الاطلاق بزرگترین بیمارستان قرون وسطی بود.
ورده بود و در میان آنها محوطه ای قرار Ĥ در داخل فضای وسیع محصور و چهار گوش چهار بنا سربر س داشت که با ایوانها احاطه شده بود و حوضها و جویها آب وهوای آن را خنک می کردند . برای بیماریهای مختلف و بیماران در حال نقاهت بخشهای جداگانه داشت . همچنین دارای چند آشپز خانه و حمام یک کتابخانه و یک نمازخانه و یک سالن سخنرانی بود . بویژه مناظر دل انگیز ی برای قسمت بیماران روانی به بیمارستان پیوسته بود .بیماران از زن و مرد ، غنی و فقیر، آزاد و برده ، در آنجایی دستمزد معالجه می شدند.
به بیماران بهبود یافته هنگام ترخیص از بیمارستان مبلغی می دادند تا برای تحصیل قوت خود بلافاصله محتاج کار نباشند. بیمارانی که به بیخوابی مبتلا می شدند به موسیقی ملایم و قصه گویان حرفه ای گوش می دادند و احیانا کتابهای تاریخی برای مطالعه دریافت می داشتند . در همه شهر های بزرگ اسلام ی برای مراقبت دیوانگان تیمارستانهایی موجود بود.
خانم دکتر هونکه در کتاب فرهنگ اسلام در اروپا درباره وضعیت و کیفیت معالجه بیماران در اروپا در دوران تمدن اسلامی می نویسد:
موقعی که اسامه و معین الدوله حاکم دمشق با اسب در کنار دریای طبریه یم راندند آقای ویلهلم فون بورن این مطلب را برای اسامه تعریف کرد که : یکی از اشراف مقتدر کشور ما مریض بود و داشت می مرد. ما یک روحانی معروف عیسوی مراجعه و تمنا کردیم که با ما بیاید و در هر حال از آن شخص دیدار کند . او جواب مساعد داده و با کمال میل با ما آمد . ما مطمئن بودیم که ا گر او فقط دست به مریض ما بگذارد مریض شفا خواهد یافت. موقعیکه بیمار را دید گفت : موم بیاورید . قدر موم برایش تهیه کردیم . او موم را نرم کرد و به شکل بند های انگشت در آورد و سوراخهای بینی وی را با آنها محکم بست و بیمار مرد. وقتی ما خبر مرگ بیمار را به آن روحان ی کلیسا دادیم جواب داد : بلی چون او خیلی درد می کشید از این جهت راه تنفس بینی اش را مسدود کردم تا اینکه بمیرد و راحت شود. دست گذاشتن روی بدن مریض دفع جن کردن و دعا خواندن بهترین روشهای درمانی بودند که پزشان اروپائی ، یعنی همان روحانیون و رهبانان به کار می ب ستند تا به قول خودشان بشریت مریض را از رنج جسمی اش خلاص کنند.
باز در جای دیگر از زبان ثابت بن قروه یکی از پزشکان مسلمان می نویسد:
یکی از اشاف را آورده بودند که رانش دمل در آورده بود و یک زن که تب شدیدی داشت .روی دمل او مرهمی که چرک را می کشد گذاشتم ، دمل س رباز کرد و مرد داشت رو به بهبودی می رفت . برای آن زن هم دستور خوراکی دادم که آنهم رو به سلامت می رفت. بعد یک طبیب فرانکی آمد و گفت : این شخص (ثابت) نمی تواند شما را معالجه کند و رو کرد به آنکه پایش دمل داشت و سؤال کرد : دلت می خواهد با یک پا زندگی کنی یا با دو پا بمیری ؟ او جواب داد که می خواهم با یک پا زندگی کنم. طبیب فرانکی دستور داد که یک مرد قوی با یک تبر بیاید. مردی تبر به دوش آمد و من حضور داشتم. در این هنگام طبیب پای مریض را روی یک کنده قرار داد و به مرد تبر بدست دستور داد با یک ضربه پای مرد بیمار را ق طع کند . او با تبر ضربه ای بر پای مریض فرود آورد پا با آن ضربه قطع نشد و او ضربه دومی را فرود آورد . با این دو ضربه هولناک مغز استخوان او بیرون آمد و بیمار در همان ساعت جان سپرد . آنگاه طبیب فرانکی آن زن را آزمایش کرد و گفت : این زن شیطان بر روی سرش جای گرفته است و عاشق او شده است . موهای او را بچینید و آن زن بدون پرهیز دوباره غذاهائی را می خورد که همشهریانش می خوردند و با خوردن سیرو خردل تب او دوباره شدت یافت. پزشک گفت : شیطان به مغزش وارد شده است و با این جمله دست برد و یک تیغ سلمانی برداشت و برش صلیب وار به پ وست سر او وارد آورد و پوست را از وسط کشید تا اینکه استخوان جمجمه نمایان شد. آنگاه با نمک استخوان جمجمه را مالش داد. و آن زن در همان حال مرد.
ژوزف ماک کاپ درباره وضعیت تکامل یافته بیمارستانهای مسلمین می نویسد:
در قاهره بیمارستان بسیار بزرگی درست کرده بودند که در آن فواره های آب باغچه های پر از گل و چهار حیات بزرگ وجود داشت و هر بیمار بیچاره در آن پذیرفته می شد و بعد از بهبودی پنج سکه طلا دریافت یم داشت . خلاصه آنکه در این بیمارستانها کتابخانه ، وسائل تفریح ، کشیک شبانه ، تدریس عملی برای دانشجویان ، قصه گویانی برای افرادیکه مبتلا به ب خوابی بودند و بسیاری از چیزهائیکه هم اکنون در بیمارستانهای کشورهای متمدن به تقلید از مسلمین مرسوم است وجود داشت.
جرجی زیدان در این رابطه می نویسد:
بیمارستانهای اسلامی آنروز در کمال نظم و ترتیب اداره می شد . بدون توجه به ملیت ، مذهب و شغل همه بیماران بانهایت دقت معالجه می شدند و هر مرض سالن مخصوص داشت. طب و داروسازی در همان محل تدریس می شد و شاگردان علاوه بر تحصیل علمی ، تمرین عملی نیز داشتند.
مسلمانان بیمارستانهای سیار نیز دائر کرده بودند و با شتر و قاطر آنرا به اینطرف وی از آن جمله در اردوی سلطان محمود سلجوقی بیمارستانی بود که چهل شتر آنرا می کشید. برای طبابت مقررات سختی بوده که توسط رئیس الاطباء اجرائ می شده و پس از گذرانیدن امتحان پروانه طبابت داده می شد.
مشهور ترین رؤسای اطباء سنان بن ثابت در بغداد و مهذب الدین د اخوری در مصر می باشند . و چون در داروسازی و دارو فروشی تقلباتی پدید آمد برای داروسازان نیز رئیس مناسبی تعیین گردید . و داروسازان و دارو فروشان مجبور بگذرانیدن امتحان شدند و کسانی که در امتحان شکست می خوردند از کار خود منع می شدند واین امتحان داروسازی برای او لین بار به دستور افشین در بغداد و توسط زکریای طیفوری اجراء شد.
اطباء دو دسته بوند دسته ای که برای سپاهیان و خلفاء و دولتیان طبابت می کردند و از دولت حقوق می گرفتند و دسته ای که اشخاص عادی را معالجه می نمودند. پزشکان به چند طبقه تقسیم می شدند از این قرار : پزشک به طور کلی ، چشم پزشک ، دندانساز ، جراح ، ماما ، پزشک زنان ، پزشک ویژه دیوانگان و خون گیر (کسی که در رگ زدن و حجامت تخصص دارد)، و در واقع مثل امروز پزشکان آن ایام هر کدام در قسمتی تخصص داشتند.
در مصر بواسطه بدی آب و هوا ، چشم پزشک بیشتر پیدا می شد و آب سیاه را با داغ کردن چشم معالجه می نمودند همانطور که امروز آن بیماری را بوسیله الکتروکتا علاج می نمایند.
ویل دورانت درباره پیشرفت های پزشکی در طب و بیمارستانهای عهد تمدن اسلامی می نویسد:
طبیبان مسلمان با شست و شو مخصوصا به هنگام تب و به حمام بخار اهمیت ف راوان می دادند . پزشکی کنونی به معالجات آنها درباره آبله و سرخک چیز زیادی نیافزوده است. بیهوشی به وسیله استنشاق را در بعضی از کارهای جراحی به کار می بردند و از حشیش و دیگر مخدرات برای ایجاد خواب عمیق استفاده می کردند.
نام سی و چهار بیمارستان را که در این دو ران در قلمرو اسلام بر پا بوده است می دانیم که ظاهرا همگی به شیوه انجمن علمی و بیمارستان ایرانی جندی شاپور پدید آمده بود . اولین بیمارستانی که از آن خبر داریم در بغداد در دوران هارون الرشید به وجود آمد . سپس پنج بیمارستان دیگر ایجاد شد ، مورخان ضمن حوادث سال ( 306 هجری 918 میلادی) از مدیر بیمارستان بغداد سخن می گویند.
بیمارستانها مهمترین جای تدریس طب بود هیچ کسی حق طبابت نداشت مگر اینکه در امتحانی که برای این منظور ترتیب داده می شد شرکت کند و از دولت اجازه بگیرد. داروساز و سلمانی و شکسته بند تابع نظاماتی بود که دولت برای مراقبت اعمال آنها وضع کرده بود.
علی بن عیسی وزیر گروهی از طبیبان موظف را گمارده بود که در شهر های مختلف بگردند و بیماران را علاج کنند . همچنین طبیبانی بودند که همه روزه به زندانها سر می کشیدند و زندانیان بیمار را معالجه می کردند. مبتلایان امراض روحی در معرض مراقبت خاصی بودند و معالجه ایشان با رأفت و انسانیت انجام می شد . البته وسایل بهداشت عمومی در همه جا چنانکه باید مورد توجه نبود از این رو در مدت چهار قرن چهل بار در ممالک مختلف اسلامی بیماریهای همه گیر رخ داد. تنها در بغداد در سال ( 319 هجری 931 میلادی ) هشتصد و شصت طبیب رسمی بود.
باز به سخنان خانم دکتر هونکه درباره وضعیت اطباء و بیمارستانهای مسلمین می پردازیم ، او می نویسد:
زمانیکه در اروپا علم بدون هدف و نه به خاطر عمل در معابد مغرب زمین کنار نور شمع بوسیله دانش کتابی و ذهنی خوانده و به حافظه سپرده می شد، در کشورهای اسلامی به وسیله مردان عمل حضورا به نمایش گذاشته می شد . نه آنچنان بی جان و مسخ شده که خود همچون بیماری گریبانگیر طب مسیحیان اروپا بود که عقیم و خشک و تئوری و از در تاریکی زاهدان معابد، که سعی می کردند حتی دست به موجود یکه خون گرم در بدن دارد نزنند.
مسلمانان کنار بستر بیمارستانهای خود تئوری را می توانستند دائم باعینیات و تجربه پر کنند . کار طبی می توانست بروی بدن انسان علم را نمایش دهد . تخصص ودقت کند مشکلات و بیماریهای مهم و راه علاج آنها را تعیین کند بطوریکه این ابی اصبعه از دوران تحص یلی اش در دمشق تعریف می کند ملاقات بیماران همراه می کرده و با چشم خود می دیده که در ساعات ملاقات چگونه او بیماران را آزمایش و با آنان چگونه رفتار می کند و نسخه می پیچد.
محصلین طب از همان ابتداء در بیمارستان و کنار بستر بیمارستان بوسیله تجربیات روزانه با عم ل پزشکی آشنا می گردیدند . بدین ترتیب بود که گروهی پزشک تعلیم داده می شد که در جهان نظیر نداشت و در این عصر جدید است که دوباره نظیر آنرا می بینیم. بسیاری از معالجات بیماران جنبه روانی داشت مثلا داستان شاهزاده ای که خیال می کرد گاو شده و بو علیسیا او را بنحو مخصوصی معالجه کرد . یا جوانی که از عشق بیش از حد بیمار شده بود که بو علی سینا از طریق نبض او و بعضی از مسائل دیگری به بیماری او پی برد.
ابو قریش طبیب مخصوص مهدی عباسی بانگاه کردن به ادرار زن به حامله بود او پی می برد. تا این اواخر کاشف جریان خون را میکائیل سرونوس می دانستند ولی اکنون مشخص شده کاشف آن ابن نفیس پزشک مسلمان متولد سال 687 هجری قمری بوده است.
جرجی زیدان می نویسد:
مسلمانان اولین کسانی بودند که بنگ را در معالجات طبی استعمال کردند و خلال معروف پزشکان نیز اختراع مسلمین است . طبق اظهار نظر محققان فرنگی مسلمین برای نخستین با داغ کردن موضع زخم را در طب بکار بدند و برای اولین بار تشخیص بیماری سل را از راه ناخنهای مریض درک کردند و معالجه یرقان و زردی را توصیف نمودند برای جلوگیری از خونریزی از آب سرد استفاده کردند و نیز در آوردن سنگریزه و شن کلیه و میل زدن چ شم و کلیه و چشم و طریقه جا انداختن کتف از راه فشار ناگهانی از ابتکارات مسلمین است.